دغدغه خیلی از دوستان هنرمند ما این بوده که در واقع فعالیتهای هنری ما متکی به سرمایهای که از مردم دارد جذب میکند نیست، بلکه متکی به کمکها و مساعدتهایی است که از اینجا و آنجا دارد گرفته میشود و برای همین چرخه اقتصادیاش درست نیست. این ضعف بخش زیادش مربوط به این بود که ما تهیهکننده خوب و حرفهای نداشتیم. حالا او به صورت مشخص به عنوان یک تهیهکننده آمده پای کار. من امروز میخواهم راجع به فیلشاه صحبت کنم. فیلشاه نمونه یک تولید خوب که با سرمایه شخصی و با جذب بخشی از سرمایه دولتی توانست کاری را بسازد که توانایی بازگشت سرمایه دارد. از این جهت قابل بررسی است. در دهه ۷۰ و ۸0 دغدغه بدنه مدیریتی این بود که فیلم چه اثری را میخواهد بگذارد. چطور میتواند مخاطب را نسبت به موضوعی آگاهتر کند. بعد بحثها هم عمدتاً سراغ مباحث غیر کاربردی محفلی که خروجی عملیاتی مشخصی نداشت میچرخید. عملاً چرخه نظریهپردازی در حوزه سینما و به طور مشخص در حوزه هنری روی بحثهای زیربنایی بدون کاربرد میرفت. یکی از دلایلی که خروجیمان تأیید نمیشد این بود که کارها عملاً توجیه اقتصادی نداشت. سرمایه گذار حاضر نبود پای کار بیاید. کاری که در فیلشاه اتفاق افتاده و ارزشمند است، از این جهت است که یک مجموعه کاملاً خصوصی به واسطه توفیقی که در کار قبلی خودش داشت، توانست این ریسک را بکند و دو سال تمام ۲۰ نفر آدم را درگیر کند، با یک سرمایهای که در قیاس جهانی یک دویستم سرمایه تولید یک پویانمایی بلند است و یک کاری را بسازد که تنه بزند به کارهای هالیوودی. هم از نظر تکنیک و هم فرم ساخت.
شرکت هنر پویا به ظن قریب به یقین که با توجه به شناخت حداقلی که از پویانمایی دارم کم فروشی نکرده است؛ یعنی تهیهکننده چیزی کم نگذاشته است.
اگر امروز نتوانیم از فیلشاه حمایت کنیم، اگر نتوانیم زیر علم این فیلم و آثار مشابه با آن را بگیریم، مطمئناً هیچ آیندهای نمیتوانیم برای یک فیلم متصور شویم چون کمتر کسی حاضر است دوباره چنین ریسکی را بکند.
دردسر کار پویانمایی بلند به مراتب بیشتر از کار سینمایی است. چون یک وسواس خاصی میخواهد، تعداد عواملی که درگیر است زیاد است، زمان فعالیتی که برایش صرف میشود هم خیلی زیاد است.
پویانمایی همه چیزش ساخته میشود. یعنی چه؟ یعنی هیچ ما به ازا ندارد. همه چیز باید طراحی شود، تک تک عناصر بصری باید ساخته شود. تک تک شخصیت ها، حرکتها و موقعیتها همه اینها باید خوب روی کامپیوتر، روی کاغذ طرح شود، پیاده شود، از این حیث زحمت زیادی دارد.
اما مسئلهای که ما باید روی آن سرمایه گذاری کنیم این است که بتوانیم دنیای خیالی کودکانمان را درست طراحی کنیم. بتوانیم این فضای افسارگسیخته فرهنگی را سمت و سو بدهیم، جهت بدهیم و خوراک آماده کنیم. پیدا کردن خوراکی مناسب برای بچهها خیلی به مراتب سختتر از بزرگترهاست.
پیروزی در برابر جبهه باطل چیزی است که ما نیاز داریم به کودکانمان منتقل کنیم. منتها این چیزی نیست که مستقیم بیان شود. از دل همین داستانها این مفاهیم خیلی راحت منتقل میشود. آنجایی که لذت میبرد از این که دیدی چه کارشان کرد؟ دیدی چه بلایی سرش آمد؟ دیدی قلعهاش را خراب کرد؟ آن عمارتش را خراب کرد؟ چقدر خوب است. چقدر فوق العاده است. چقدر لذت بخش است. دنیای بچهها اینهاست. اینجا در واقع دارد همان تمنای پیروزی بر جبهه باطل را در خودش پر رنگتر میکند و این منتهی میشود به یک حرکت درست.
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۷ - ۱۱:۳۰
کد خبر: 598930
فیلشاه و خط شکنیهای محتوایی و تکنیکی
پرونده ویژه قدس درباره «بهار سینمای انقلاب»
محمد صالح نوروزنژاد
پیروزی در برابر جبهه باطل چیزی است که ما نیاز داریم به کودکانمان منتقل کنیم. منتها این چیزی نیست که مستقیم بیان شود.
منبع: روزنامه قدس
نظر شما